الگوسازی برای کودکان | شخصیتهای داستانی یا کارتونی الگو نیستند
یکی از معضلاتی که همواره به عنوان نویسندهی قصههای کودکانه با آن مواجه بودهام، بحث الگوسازی برای کودکان و شنیدن جملاتی شبیه این از والدین است:
– «قصههاتون خیلی آموزندهان، من هر دفعه پسرم وسایلش رو جمع نمیکنه، میگم یادته «تندر» چیکار کرد؟ توام باید همون کارو بکنی.»
آنچه در ادامه می خوانید
Toggle– «دیشب دخترم میخواست یکی از قصههای جدیدتون رو گوش کنه، من نذاشتم. گفتم قبلیه رو هنوز یاد نگرفتی که.»
غافل از اینکه شخصیتهای داستانی یا کارتونی خلق نشدهاند تا الگوی فرزندان ما باشند. الگوبرداری از شخصیتهای کارتونی و داستانی مانند شمشیری دو لبه است. همانگونه که ممکن است روزی این الگوسازی برای کودکان به نفع شما تمام شود، به همان ترتیب هم میتواند باعث تشویش شما گردد؛ چرا که وقتی از شخصیت کاری غیر از ارزشهای خانوادهی شما سر بزند، ناخودآگاه آشفته میشوید یا دست به حذف و سانسور میزنید. هر کدام از این برخوردها تبعاتی دارد که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
آسیبهای الگوسازی اشتباه در جامعه
الگوبرداری اشتباه فقط منحصر به کودکان نیست. بحث الگوسازی در میان بزرگسالان نیز بسیار رایج است و در بسیاری از موارد، آسیبهای روانی جدی را به جامعه وارد میسازد.
یادم میآید چند سال پیش، وقتی یکی از مجریان معروف صدا و سیما، برای زایمان همسرش کشور کانادا را انتخاب کرد، موج عظیمی از اعتراضات بهوجود آمد که: «وامصیبتا! آن مجری که مدام دم از ایران ایران میزد، حاضر نیست فرزندش متولد ایران باشد! اعتراضات به حدی گسترده و فراگیر شده بود که اغلب فضاهای مجازی به لجنپراکنی در مورد این شخصیت مشغول بودند. من کاری به این ندارم که مهاجرت برای تولد فرزند کار درستی هست یا نیست، اما تعجبم در این است که چرا باید این مسئله تا این حد برای یک جامعه مهم باشد؟ مگر او که بوده؟
بله. متاسفم که بگویم این اتفاق در اثر الگوبرداری اشتباه رخ داده بود؛ چرا که او برای جامعهی ایرانی یک «الگو» بهشمار میآمده. اما روی چه حسابی؟ مگر نه این است که او تنها مجری تفکر افرادی بوده که مخارج برنامهاش را تأمین میکردهاند؟ چرا اغلب جامعه تصور کرده بودند که او تمام افکار و عقاید شخصی خودش را در مقابل چشمان آنها قرار داده که حالا باید به دلیل یک انتخاب شخصی تا این اندازه مورد نفرت و خشم قرار بگیرد؟
ریشهی این همه تشویش همان الگوسازی اشتباه است. اگر سلبریتیها و افراد مشهور در یک جامعه با تمام نقاط ضعف و قوتشان، به عنوان یک انسانِ «عادی» درنظر گرفته شوند، در پی یک انتخابِ عادی، هرگز اینهمه پریشان حالی در جامعه پیش نخواهد آمد.
الگوسازی برای کودکان و آثار مخرب آن
خطا در الگوسازی برای کودکان نیز میتواند در دراز مدت نتایج آسیبزایی به همراه داشته باشد. وقتی مادر بعد از تماشای یک کارتون، با لحنی معنادار از فرزندش سوال میپرسد که : «دیدی خرسی چیکار کررررررد؟» و چهارتا چشم و ابرو هم به سمت صفحهی تلویزیون میاندازد، این جملات در ذهن کودک نقش میبندد:
مادرم خرسی را دوست دارد. ⬅️ خرسی خوب است. ⬅️ من باید مثل خرسی باشم تا خوب باشم و مادرم دوستم داشته باشد.
حال اگر یک شخصیت داستانی یا کارتونی کاری ناپسند هم انجام داد، کودک با پیروی از الگوی بالا، عیناً همان کار ناپسند را تکرار میکند. باید بپذیریم که این اتفاق، نتیجهی عملکرد اشتباه مادر بوده و حالا خود او مجبور است دست به حذف و سانسور قسمتهایی از داستان یا کارتون بزند و یا باید هزار و یک ترفند را بهکار ببرد تا نتیجهگیری قبلی را در مورد شخصیتهای داستانی از ذهن کودکش پاک کند.
این مهم را درنظر داشته باشید که سانسور بهمنظور پیشگیری از الگوبرداری از شخصیتهای کارتونی و داستانی، بهخودی خود فرصت بسیاری از گفتگوها را از بین میبرد و اجازه نمیدهد کودک با واقعیت جامعه روبهرو شود. جامعهای نداریم که در آن حرف بیادبانه و رفتار ناپسند وجود نداشته باشد. کودک ما خواه ناخواه با چنین مواردی مواجه خواهد شد. پس چه بهتر که بهدور از الگوسازی برای کودکان، بدون هرگونه واهمهای، اجازه دهیم تا کودکان در بستر امن خانواده با این موارد روبهرو شوند. در این صورت است که فرصت پیدا میکنند تا ابهامات ذهنی خود را با والدین مطرح کنند.
تفکر و تحلیل به جای الگوسازی برای کودکان
یکی از راههایی که کمک میکند مانع از الگوبرداری از شخصیتهای کارتونی یا داستانی شوید، این است که کودک را موجودی باشعور بدانید و با او گفتگو کنید. چه بخواهید، چه نخواهید، با اشارات چشم و ابرو یا بدونِ آن، کودک از قصهای که میشنود یا کارتونی که میبیند، پیامی را دریافت خواهد کرد. چه بهتر که به جای الگوسازی برای کودکان و الصاق برچسب «خوب» یا «بد» به شخصیتها، به نقد قصهها و کارتونها بپردازید.
گفتگو با کودک در فضایی دوستانه، بهترین راه برای قرار دادن او در مسیر فراگیری ارزشهای خانواده است. بهعنوان مثال، پس از خواندن قصه یا در حین آن نظر خودمان را در رابطه با رفتار شخصیت اعلام کنیم و نظر کودک را هم بپرسیم:
– بهنظر من خرسی یه کم اینجا عجله کرد. نظر تو چیه؟
– من از این کار خرسی اصلاً خوشم نیومد. تو چی؟
– به نظر من خرسی حرفش رو خیلی واضح به مامانش گفت. نه؟
همین روش گفتگومحور در حین تماشای فیلم و کارتون نیز میتواند موثر باشد. در این صورت، هیچکدام از شخصیتهای مثبت یا منفی الگو معرفی نمیشوند و کودک بهطور غیرمستقیم یاد میگیرد به جای تقلید بیچون و چرا از افراد، به مدل رفتاری آنها فکر کرده و آنها را نقد و تحلیل کند. بنابراین، هرگاه از طرف شخصیت محبوبش با رفتاری مغایر با ارزشهای خانواده روبهرو شود، دچار سردرگمی و آشفتگی نخواهد شد؛ بلکه آگانه تصمیم میگیرد از آن رفتار دوری کند.
به دور از الگوسازی غلط برای کودکان، آرامش را تجربه کنید
بنا بر آنچه در این مقاله خواندید، اگر عادت به تفکر و تحلیل وارد بستر زندگی شما و فرزندانتان شود، پس از مدتی، نه شما و نه فرزندتان هیچیک از افراد جامعه را سیاه یا سفید مطلق نخواهید دید. بنابراین، انتظار هر رفتاری را از هر شخصی خواهید داشت و ریشهی بسیاری از آشفتگیها و تشویشها در جامعه خشک خواهد شد.
پس اگر میخواهید مطمئن شوید که داستان یا کارتون آن نتیجهای را که مطلوب شماست، بر روی کودک گذاشته، بدون اشارهی مستقیم به موضوع، تاثیر آن را عملاً در مدل زندگی کودک زیر نظر گرفته و هر جا لازم دیدید، در آن مورد گفتگو، بررسی، نقد و تحلیل انجام دهید. مطمئن باشید در این صورت، واهمهای از هرگونه الگوبرداری از شخصیتهای کارتونی یا داستانی نخواهید داشت و آرامش شما و فرزندتان در زندگی دوچندان خواهد شد.
نظر شما چیست؟ آیا شما نیز با توجه به یک داستان یا فیلم، دست به الگوسازی برای کودکان زدهاید؟ بهنظر شما یک شخصیت کارتونی یا یک سلبریتی میتواند به عنوان یک الگو به کودک معرفی شود؟
خوشحال خواهم شد اگر نظرات ارزشمند شما را در کامنتها بخوانم🙏
سایر لینکهای مرتبط با نسیم قصهها
2 پاسخ
سلام نسیمجان
چه مقاله خوبی بود، لذت بردم.
به نکات خیلی خوبی اشاره کرده بودین.
در حین دیدن برنامه همفکری باعث بالا بردن قوه تشخیص و ایجاد حس تأمل در کودک میشه.
مانا باشین عزیزم💐
سلام زهرا جان😍 خوشحالم از اینکه مطلب براتون مفید بوده🌷 همراهی و پیام محبتآمیز شما مایهی دلگرمی منه🥰 موفق باشید عزیزم🌈