زمانی برای نو شدن

زمانی برای نو شدن

امروز تاریخ عجیبی دارد. تا ۷ عصر، ۲۹ اسفند است و از۷ تا ۱۲ شب بی‌زمانیست. این پنج ساعت، نه ۲۹ اسفند است و نه ۱ فروردین. بی‌تاریخ است. نوعی خلاءِ دل‌انگیز. زمانی برای نو شدن. تونلی نامرئیست که دو قرن را به هم وصل می‌کند.
بچه‌ها هنوز خوابند و خانه ساکت است. همان سکوتی که همیشه دوستش داری و حسرتش می‌خوری. اما امروز فرق دارد. دوست داری خانه پر از صدای خنده‌ی بچه‌ها بشود.
وارد اتاقشان که می‌شوی بوی عطر تن‌شان را حس می‌کنی. بوی بهار می‌دهند.
نگاهشان می‌کنی. با دقت‌تر از همیشه. فکر می‌کنی چقدر شبیه شکوفه‌های بهارنارنج‌اند. هنوز کلی راه در پیش دارند. چه جاها که نرفته‌اند و چه کارها که نکرده‌اند. چقدر زندگی پیش رویشان است. چه جاده‌ی طولانی و پر پیج و خمی.
تو تا کجای این جاده همراشان خواهی بود؟ چند سال را در کنارشان تحویل خواهی کرد؟ چند بار در عکسهای یادگاری پای سفره‌ی هفت سین سر بغل کردنت دعوایشان می‌شود و تو وسط آنها می‌نشینی تا هر سه از وجود هم به یک اندازه سیراب شوید؟
بغضی شوق‌وارانه گلویت را می‌فشارد. پنجره اتاقشان را باز می‌کنی. نسیم بهاری با دستان ظریفش صورتت را نوازش می‌کند. هوا بوی برگ تازه می‌دهد.
بچه‌ها با سر و صدا بیدار می‌شوند. بی‌دلیل می‌خندند. آرامش عجیبی در دلت احساس می‌کنی.
صدایی در ذهنت می‌گوید سال و قرنی جدید پیش روی توست. کتابی سفید از سوی خداوند به تو پیشکش شده که برگهایش تشنه‌ی کلمات تو هستند. دلت می‌خواهد اولین کلمه‌ای که در ابتدای کتاب سالت می‌نویسی چه باشد؟
رشد؟ پیشرفت؟ پول؟ شهرت؟ نه. هیچکدام از اینها نمی‌تواند مهمترین کلمه‌ی سالت باشد.
کلمه‌ی سال تو «حال» است. لحظه‌ي حال. همان لحظه‌هایی که از ترسِ کارهای عقب‌افتاده‌ات از آنها لذت نمی‌بری. آنها دانه‌هایِ شنِ درونِ ساعتِ شنی عمرت هستند که بی‌وقفه سُر می‌خورند و وارد نیمه‌ی دوم ظرف می‌شوند. می‌دانی که وقتی تمام شوند، کسی ساعت را برنمی‌گرداند.
تصمیم می‌گیری در این سال جدید، آرام بنشینی و تک تک این شن‌ها را لمس کنی، نگاهشان کنی، ببویی، صدایشان را بشنوی، آنها را مزه مزه کنی و بعد بدون هیچ حسرتی، بدرقه‌شان کنی و رفتنشان را به تماشا بنشینی.
حالا بلندتر می‌خندی. بی‌بهانه و رها. بچه‌هایت را محکم‌تر از همیشه در آغوش می‌کشی و به پیشواز بهاری می‌روی که از پشت پنجره دلبرانه به رویت لبخند می‌زند.

 

 

سایر لینک‌های مرتبط با نسیم قصه‌ها 👈 اینجاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *