بیوگرافی
من نسیم فرخنده هستم و با نام مستعار «نسیم قصهها» برای کودکان قصه مینویسم.
از کودکی عاشق داستانسرایی و قصهگویی بودم و در دوران نوجوانی، علاقهام به سمت نویسندگی و ترجمه کردن کشیدهشد. همین علاقهی بسیار زیاد باعث شد تا در دانشگاه وارد رشتهی مترجمی شوم.
از آنجایی که در ترجمه از زبان انگلیسی مهارت کافی را پیدا کردهبودم، در دانشگاه، رشتهی مترجمی زبان فرانسوی را انتخاب کردم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ارشد در همین رشته ادامه دادم. در آن زمان، به صورت حرفهای مشغول تدریس زبان فرانسوی به کودکان و بزرگسالان و ترجمه از زبانهای انگلیسی و فرانسوی بودم.
پس از آنکه مادر دو فرزند شدم، برای مدتی از کار فاصله گرفتم. این زمانی بود که بیش از گذشته به سمت کتابهای کودک کشیده شدم. قصهگویی و کتابخوانی همواره برایم موثرترین شیوه در مواجهه با چالشهای فرزندپروری بود. اما خیلی از اوقات، به چالشهایی برمیخوردم که قصهی مناسبی در مورد آنها پیدا نمیکردم. در نتیجه، خودم دست به کار میشدم و قصههایی برای فرزندانم میگفتم که بسیار مجذوبشان میکرد. اشتیاق آنها به شنیدن قصههایم و علاقهی دیرینهام به نوشتن و نویسندگی مرا به این فکر انداخت که جدیتر به مقولهی نویسندگی کودک فکر کنم.
علاقه به نویسندگی در حوزهی کودک
انتخاب حوزهی کودک به دو دلیل، برایم بسیار جذابتر از حوزهی بزرگسال است. اول، به خاطر عشقی که همواره به کودکان داشتم و دارم و دوم اینکه حس میکنم کاری که با دل و جان برای کودکان انجام شود، نوعی سرمایهگذاری برای آیندهی جهان است.
عمیقاً به این جملهی نورتروپ فرای (فیلسوف و اسطورهشناس) معتقدم که میگوید: «من تعلیم و تربیت را تنها انقلاب اصیلی میدانم که جامعهای میتواند آن را تحقق بخشد.»
به عقیدهی من، بهترین زمان برای تحقق این تعلیم و تربیت دوران کودکی است و قصهها یکی از شیرینترین راههای دستیابی به این تعلیم و تربیت هستند.
فراگیری روانشناسی و نویسندگی
من باور دارم تاثیر قصهها بر ذهن و روان بچهها بسیار عمیقتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. بنابراین، در نوشتن تکتک داستانهایم، آموزههای روانشناختی خانم غزال نصیری را، که طی دو سال ونیم با شرکت در بیش از ۱۵ کارگاه از سری کارگاههای «من فرزند خودم هستم» بهدست آوردهام، مد نظر قرار میدهم تا قصههایم عاری از مسمومیتهای رایج در جامعه باشد.
پس از آن، شرکت در دورههای متعدد نویسندگی و داستاننویسی، باعث شد جسارت و شجاعت انتشار آثارم را پیدا کنم و به خودباوریم افزوده شود.
شرکت در دورههای تربیت معلم و طراحی دورهی «بنویس، بزرگشو»
بعد از انتشار پارهای از آثارم و قرارگیری در مسیر نویسندگی برای کودکان، ارتباط عمیقی بین من و مخاطبینم اعم از کودکان و والدین، شکل گرفت. والدین این پیام را به من میرساندند که فرزندانشان بعد از گوش کردن به قصههای صوتی، علاقمند به قصهنویسی شدهاند.
این شد که با استاد علیاکبر زینالعابدین آشنا شدم و نزد ایشان دورههای متفاوت و تأثیرگذاری را گذراندم که یکی از آنها دورههای تخصصی تربیت معلم برای آموزش داستاننویسی خلاقانه به کودکان بود. در دورانی که من پای درس استاد زینالعابدین بودم (البته که کماکان در محضر ایشان میآموزم) علاوه بر اینکه از محتوای عالی دورهها بسیار بهره بردم، از شخصیت و رفتار بزرگمنشانهی ایشان نیز بسیار آموختم. آشنایی با جناب آقای زینالعابدین، یکی از درخشانترین اتفاقات حرفهای من بوده، هست و خواهد بود.
پس از آن، با مطالعهی دهها جلد کتاب دربارهی جدیدترین متدهای تدریس نویسندگی به کودکان، دورهی نویسندگی خلاقانه کودکان «بنویس، بزرگشو» را طراحی کردم و مشغول آموزش داستاننویسی به کودکان در بازهی سنی ۸ الی ۱۲ سال شدم.
ورود به شورای کتاب کودک
یکی از درستترین و باارزشترین اقداماتی که در زندگی حرفهایم انجام دادم، شرکت در دورههای مقدماتی و پیشرفتهی آشنایی با ادبیات کودک در شورای کتاب کودک بود. اقدامی که که به جرئت میتوانم بگویم نگاه من را به دنیای گسترده و شگفتانگیز ادبیات کودک دگرگون کرد و مرا برای ماندن در این مسیر مصممتر و ثابتقدمتر ساخت.
یکی از مهمترین دستاوردهای این دورهها، آشنایی با اساتید درجهیک و دوستانی اصیل و ناب بود؛ بهطوریکه در کنارشان حس میکنم خانوادهام بزرگتر شده است. هرچند زمانی به کاروان شورا پیوستم که بانو توران میرهادی از میان ما رفته بود، اما افتخار این را داشتم که گواهینامهی ورودم به شورا را از دستان نازنین بانو نوشآفرین انصاری دریافت کنم، با کمال میل و عشق وارد گروه بررسی دستنوشتههای آثار کودکان و گروه ترویج کتابخوانی شورای کتاب کودک شوم و معنای کار داوطلبانه را درک کنم.
همراهان عزیزم
جا دارد در آخر این نکته را خاطرنشان شوم که همراهی کاملیای عزیزم در مسیر نویسندگی و شکلگیری «نسیم قصهها» یکی از بزرگترین شانسهای زندگیام بود. او دخترعمه و اولین دوست واقعی من است. او با عشق و استعداد فراوانش قصههایم را تصویرگری کرد و به آنها جان بخشید و قدم به قدم در این راه سخت و ناهموار در کنارم ایستاد و به من قوت قلب داد. بودنش برایم سرچشمهی عشق و امید بود و هست و خواهد بود.
همچنین صمیمانه تشکر میکنم از جناب آقای عیسی مهدیپور، منتور و مشاور کسبوکار، که همیشه در ایدهپردازیها و مشاورههای عالی در زمینهی پیشبرد کسبوکارم در کنارم بودند و نقش بسیار مهمی در توسعهی برند «نسیم قصهها» داشتند.
همراهی شرافت حسینی عزیزم، سرگروه تیم نویسندگان نسیمقصهها، یکی دیگر از شانسهای بزرگ من بود که تاثیر بسیار مهمی در پیشبرد پروژهی حرفهای نسیمقصهها، داشت و با همهی وجودم، قدردان زحمات بیچشمداشتش هستم.
در پایان، از تمامی اعضای پرتلاش، دغدغهمند و درجهیک تیم نسیمقصهها صمیمانه ممنونم که اگر همدلیها و زحمات بیدریغ آنها نبود، هرگز نمیتوانستم به رویای زیبا کردن دنیای کودکان، جامهی عمل بپوشانم.
من، نسیم فرخنده، اکنون در مسیری قرار دارم که همواره آرزویش را داشتم. میدانم راهی طولانی پیش رویم قراردارد. اما عزمم جزم است تا تمام ناهمواریهایش را طی کنم و با همراهی دوستان و همتیمیهای نازنینم، در مسیر آرزوهایم هر روز قدمهای بلندی رو به جلو بردارم.
.