موضوع قصهی «شاخولک»، ترس از تنها خوابیدن در اتاق شخصی است.
وقتی میخواستم قصهای با این موضوع بنویسم، میدانستم در واقع، موضوعی «تکراری» است. اما درخواستهای مکرر والدین برای پرداختن به آن، نشان میداد که همچنان دغدغهی بسیاری از والدین، همین است.
در نتیجه، تصمیم گرفتم قصهای متفاوت و خلاقانه بنویسم که بیشترین تاثیر را بر کودکان داشته باشد.
خلاصهی قصه
قصه از جایی شروع میشود که بچههیولای قصهی ما (شاخولک) از تنها خوابیدن در اتاقش میترسد. او وقتی شبها تنها میشود به بچهادمها فکر میکند و از ترس اینکه آنها اذیتش کنند نمیتواند بخوابد. برای همین، هر شب میرود به اتاق پدر و مادرش و آنجا میخوابد.
تا اینکه یک شب خوابِ یک بچهآدم (پسرک) را میبیند. شاخولک و پسرک ابتدا هر دو از هم میترسند، اما کمکم وقتی در طی قصه از هم شناخت پیدا میکنند، ترسشان میریزد و با هم دوست میشوند.
این دوستی باعث میشود که هردوی آنها از ترس تنها خوابیدن رها شوند.
چگونگی پرداختن به موضوع ترس در قصه
با توجه به مطالعاتی که در زمینه روانشناسی کودک داشتم، یکی از بهترین راهبردها برای مواجهه با ترس کودکان، شکاندن ظرفِ ترسِ انتزاعیِ آنهاست. یعنی چه؟
اصولا احساس ترس نسبت به چیزی بوجود میآید که خارج از دایرهی امن ما باشد. مسائلی خارج از دایرهی امن ما هستند که شناخت و تجربهای نسبت به آنها نداریم. بهترین راهبرد برای وارد کردن مسائل در دایرهی امن بچهها این است که کاری کنیم، حتی در تخیل خود، مواجهه با آنها را تجربه کرده و به آنها چیره شوند.
این قصه، عامل ناشناخته (هیولا) را به عامل شناختهشده (شاخولک) تبدیل میکند و به نوعی تبدیل لیمو به لیموناد است!
من با نسبت دادنِ احساس ترس به یک بچه هیولا، او را از حالت ناشناختگی و ماورایی خارج کرده و به موجودی تبدیل کردم که احساس ترس را تجربه می کند. آن هم ترس از خودِ بچه ها! در نتیجه، کودک خود را نسبت به آن چیز ترسناک، چیره احساس می کند و ظرفِ ترسش میشکند.
در عین حال، برای ترسهایی مانند تنهایی، تاریکی، وسایل اتاق، دزد و جادوگر و چیزهایی از این قبیل نیز، راه حلهایی در قصه گنجاندهام که قطعا با چندبار گوش دادن، در ذهن بچه ها نهادینه خواهد شد.
امیدوارم کودکان عزیزم از این قصه نهایت لذت را ببرند و خوابی خوش برای شما پدرها و مادرهای عزیز آرزو میکنم😁
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.