چندی پیش در مقالهای با عنوان «آیا سقف خیالپردازی در کودکان امروز کوتاه شده است؟» به اهمیت تخیل کودکان پرداختم. به این نکته اشاره کردم که خیالپردازی در کودکان نسل امروز کمرنگتر شده و این موضوع میتواند در آیندهی آنها و طبیعتاً در آیندهی جهان تاثیرگذار باشد. در ادامه، راهکارهایی برای پرورش تخیل کودکان معرفی کردم که یکی از آنها «قصهگویی» بود.
اکنون، در این مقاله، به این موضوع خواهیم پرداخت که قصهها چگونه به وجود آمدند، قصهگویی چطور میتواند سبب پرورش تخیل کودکان شود و از چه راهی میتوانیم ورود به دنیای قصهها را برای کودکانمان جذاب کنیم؛ طوریکه تا بزرگسالی به قصهها علاقمند بمانند و از تاثیرات شگفتانگیز آنها در زندگیشان بهرهمند شوند.
آنچه در ادامه می خوانید
Toggle
ماجرای قصه از تخیل شروع شد
با نگاهی اجمالی به روند پیدایش قصهها و افسانهها، درمیابیم که انسانها از ابتدای تاریخ همیشه به دنبال یافتن علتی برای پدیدههای مختلف بودند؛ اما از آنجایی که علم بشر هنوز به آن مرحله نرسیده بود، انسانها با استفاده از تخیل خود، برای هر پدیده قصهای میساختند. به عنوان مثال هنگامی که پدیدهی خواب و مرگ برای بشر ناشناخته بوده و احتمالاً ترسهایی را در او برمیانگیخته، افسانهای برایش ساخته شده و نسل به نسل نقل شده است که: خدای خواب هیپنوز نام دارد که از مادر شب و پدر تاریکی به دنیا آمده و برادری دارد به نام مرگ. فرزندان او نیز رویا و کابوس هستند.
بنابراین، انسانها از دیرباز، پدیدههای ناشناخته را با استفاده از تخیل خود، به قصهها و افسانههایی دلپذیر مبدل میساختند؛ قصههایی که ذهن انسان با کمال میل و اشتیاق آن را باور میکرد. جالب است بدانیم که اصولاً ذهن انسان ماجراهای غیرمنطقی و غیرقابل باور را نمیپذیرد اما بهطور غریزی قصهها را باور میکند.
من به این باورپذیری قصهها جادوی «یکی بود، یکی نبود» میگویم. شما ممکن است حرفهای جذاب زیادی بزنید و هیچکس کوچکترین اهمیتی به آن حرفها ندهد؛ اما به محض آنکه از عبارت «یکی بود، یکی نبود» استفاده میکنید، گویی ذهن شنونده درهایش را به روی ماجرایی که میگویید باز میکند و آمادهی باور آن میشود.
قصهها برای بچهها مانند قصهها برای بشر اولیه
کودکان مانند همان انسانهای اولیه هستند که چند سالی بیشتر نیست که قدم در این دنیای ناشناخته گذاشتهاند. آنها همانند انسانهای اولیه، از فرهنگ و تمدن و علم و دانش سر درنمیآورند. کودکِ یک پزشک و کودکِ یک کولیِ دورهگرد هر دو به یک اندازه دوست دارند وقتی چالهی آبی در خیابان میبینند، جفتپا درون آن بپرند! هر دو به یک اندازه از فریاد کشیدن لذت میبرند و هر دو به یک اندازه از اینکه ساکت و آرام در مطب دکتر بنشینند، بیزارند.
کودکان هنوز علت خیلی از پدیدههای طبیعی را نمیدانند و حتی گاهی طبیعیترین واکنشهای بدن، مانند دفع روزانه، برای آنها ترسناک است. اینجاست که قصهها به کمک آنها میآیند. والدین میتوانند با استفاده از تخیل خود، در مورد پدیدههای مختلفی که برای فرزندشان اضطرابزاست، قصه بگویند و ظرف ترس انتزاعی آنها را بشکنند.
من وقتی قصهی شاخولک را برای بچهها مینوشتم، درست به همین فکر کردم که میتوانم با این قصه تصویر موجود ترسناکی به نام هیولا را در ذهن کودکان بشکانم و به موجودی دوستداشتنی و حتی آسیبپذیر تبدیل کنم. بازخوردهای درخشانی که بعد از انتشار قصه دریافت کردم موید این بود که قصه با پرورش تخیل کودکان، کار خودش را کرده بود.
قصهگویی فراتر از کتابخوانی
جا دارد تا در این بخش، به این نکته اشاره کنم که ماجرای قصهگویی از کتابخوانی جداست. البته که هر کدام از جایگاه بسیار مهمی برخوردارند، اما از نظر پرورش تخیل کودکان، قصهگویی تاثیر بسیار قویتری دارد.
در واقع، در هنگام کتابخوانی، تخیل کودک شما محدود به کلمات و تصاویر قصه میشود؛ اما قصهگویی بدون هیچ حد و مرزی سبب پرورش تخیل کودکان میشود. کودکان در خیال خود، تصاویری از شخصیتهای قصه را میسازند و صحنههای قصه را با استفاده از خیالپردازی کودکانهی خود شکل میدهند. چنین فرآیندهایی صدها نورون را در سیستم عصبی مغز آنها فعال ساخته و چه از حیث فیزولوژیکی و چه از حیث روانی، تاثیرات شگفتانگیزی در کودکان بر جای میگذارد.
پس به یاد داشته باشید که جایگاه قصهگویی را در زندگی کودکان دستکم نگیرید. همیشه در کنار کتابخوانی، خودتان نیز برای بچهها قصه بگویید یا از قصههای صوتی استفاده کرده و خودتان نیز در کنار آنها تخیل خود را به پرواز درآورید.
قصهگویی و قصهنویسی کودک و پرورش تخیل کودکان
وقتی قصه و قصهگویی از همان ابتدا در بستر زندگی شما وجود داشته باشد و فرزندتان به قصهها انس گرفته باشد، به تدریج شروع به تعریف کردن قصههایی برای شما میکند. شاید در بعضی مواقع، گوش دادن به این قصهها برای شما کسلکننده باشد. حتی گاهی والدین از شنیدن برخی قصهها از زبان فرزندشان دچار نگرانیهایی میشوند؛ چرا که فکر میکنند این قصهها بیش از اندازه خشن و یا بیش از اندازه ناراحتکننده هستند. اما یادتان باشد که این قصهها تنها برگرفته از تخیلات نامحدود کودک شماست که امکان دارد با واکنش تند شما، برای همیشه سرکوب گردد.
اگر دوست ندارید مانع از پرورش تخیل کودکان شوید، برای آنها گوش شنوا باشید و اجازه دهید تا تمام آنچه را که تخیل کردهاند، برای شما بازگو کنند. این کار علاوه بر اینکه به تخیلات آنها پر و بال میدهد، نوعی برونریزی روانی نیز محسوب میشود. البته بهتر است (بعد از ۷ سالگی) مرز تخیل و واقعیت را کاملاً برای کودک مشخص کنیم و گاهی پس از شنیدن قصههایش به او بازخوردهایی از این دست بدهیم:
- قصهات رو شنیدم. چقدر خوب خیالپردازی کرده بودی.
- چه تخیلات قوی و جذابی داری! چطوری این قصهی خیالی به ذهنت رسید؟
- داستان خیالیت خیلی قشنگ بود! میخوای اونو بنویسی و چند تا شخصیت خیالی دیگه هم بهش اضافه کنی؟
کودکان در دنیای امن قصهها اضطرابها و نگرانیهای خود را در قالب شخصیت خیالی دیگری تجربه میکنند و از این طریق، روانشان تا حد زیادی آسوده میگردد. اگر در این سنین، ذوق خیالپردازی کودکان را سرکوب نکنیم، احتمال اینکه پس از ورود به مدرسه به قصهنویسی علاقمند شوند، بسیار زیاد خواهد بود.
شرکت در کلاسهای نویسندگی خلاق برای کودکان، به آنها این امکان را میدهد تا علاوه بر کسب مهارت نوشتن و فراگیری تکنیکهای داستاننویسی، تخیل خود را بیش از پیش به پرواز درآورد. آنها میتوانند در دنیای خیال، دست به تجربههایی بزنند که در دنیای واقعی برایشان ممنوع بوده است. پرورش تخیل کودکان و تاثیر آن بر خلاقیت آنان همواره یکی از اصلیترین اهداف من برای برگزاری دورههای نویسندگی برای کودکان بوده است.
تبدیل تبلت و گوشی به ابزاری برای انس با قصهها
یکی از راهکارهای موثر در علاقمند کردن بچهها به قصهها و پرورش تخیل کودکان، استفاده از ابزارهای مورد علاقهی آنهاست. واقعیت این است که در عصر حاضر ما نمیتوانیم موبایل و تبلت را از زندگی کودک خود حذف کنیم. وقتی خود ما به عنوان الگو، مدام در حال کار با این ابزار هستیم و زندگیمان بدون استفاده از آنها فلج میشود، طبیعیست که کودکانمان نیز به سمت آنها کشیده شوند و دوست داشته باشند ساعاتی را با آن سرگرم شوند.
نکته این است که شاید استفاده از این ابزار توسط کودکان اجتنابناپذیر بوده و تا حدی از کنترل والدین خارج باشد، اما محتوایی که از طریق این ابزار به آنها میرسد، باید حتما از فیلتر والدین عبور کند. بهتر است همیشه محتوایی جذاب «برای کودکان» در گوشی یا تبلت آماده کنیم، تا هرگاه بنا به ضرورت این ابزار را در اختیارشان گذاشتیم، خوراک ناسالمی وارد ذهن کودکمان نشود.
یکی از بهترین محتواهایی که میتوانیم از این طریق در اختیار کودک خود قرار دهیم، استفاده از سایتهای قصهگویی برای کودکان است. از این طریق میتوانیم علاوه بر پرورش تخیل کودکان، آنها را سرگرم ساخته و از درِ همراهی و لذت، آنها را به دنیای قصهها علاقمند سازیم.
قصهها و طعم کودکی
همانطور که خواندیم، قصهگویی و قصهنویسی میتواند تاثیر بسیار مهمی در پرورش تخیل کودکان داشته باشد. عادت دادن کودکان به قصه شنیدن اعم از قصههای صوتی یا قصههایی که والدین و مربیان برای کودک میگویند، ذهن آنها را برای خیالپردازی پرورش داده و آنها را علاقمند به قصهنویسی و داستانسرایی خواهد کرد. این علاقه علاوه بر اینکه میتواند سبب تولید آثار خلاقانه و خیالی توسط کودک شده و اعتماد به نفس او را افزایش دهد، در توسعهی فردی کودک از جنبههای مختلف تاثیر بهسزایی خواهد داشت.
بنابراین، سوق دادن کودک به شنیدن قصههای صوتی از گوشی یا تبلت و همچنین هدایت او به سمت کلاسهای آموزش نویسندگی خلاق به کودکان، میتواند از طریق پرورش تخیل کودکان مهارت حل مسئله را به طرز چشمگیری در آنها افزایش دهد.
نکتهی آخر اینکه شاید اگر کسی از شما بپرسد: از دوران کودکی خود چه ارمغانی را به دنیای بزرگسالی آوردهای؟ احتمالاً یکی از مواردی که میتوانیم از آن یاد کنیم، قصههای دوران کودکیمان است. اغلب ما والدین با قصههای مادربزرگهایمان و حتی برنامهی «زیر گنبد کبود» آقای حکایتی، خاطرهها داریم و با لحظه لحظهاش زندگی کردهایم. قصهها در ذهن انسانها حک میشوند. سعی کنید تا میتوانید در توشهی راه فرزندانتان قصههای رنگارنگ بگذارید تا طعم شیرین کودکی در یادشان ماندگار شود.
بسیار خوشحال خواهم شد اگر در کامنتها برایم از تاثیراتی که قصهها بر روی شما یا فرزندانتان داشتهاند، بنویسید و بگویید گوش سپردن به قصهها تا چه اندازه در پرورش تخیل کودکان شما تاثیرگذار بوده و تا چه اندازه آنها را تشویق به قصهنویسی کرده است؟