آیا مادر یک قدیسه است؟
مدتیست که این سوال به شدت ذهنم را به خودش مشغول کرده است. اینکه واقعا چه کسی به نقش مادری تقدس بخشیده و این موضوع اساساً چقدر میتواند واقعی باشد؟
منظورم از واژهی مقدس، دقیقاً اولین معنایی است که با شنیدن آن به ذهنمان خطور میکند. آسمانی و منزه بودن. چیزی که معنایی فرازمینی دارد.
همهی ما میدانیم هر زنی بطور طبیعی، با برخورداری از شریط مناسب فیزیکی، با هر روشی که منجر به لقاح گردد، میتواند جنینی را در بطن خود پرورش داده و «مادر» شود.
حال، چه میشود که این فرآیند طبیعی فیزیولوژیک تبدیل به «امری مقدس» میشود؟ آیا تمام کسانی که میزبانی جنینی را بر عهده داشته و او را به این دنیا دعوت کردهاند قدیسهاند؟ آیا خودشان انتخاب کردهاند که مقدس باشند یا جامعه این امر را نسل به نسل به آنها انتقال داده است؟
به عقیدهی من، تقدس بخشیدن به نقش مادری، ظلمی مسلم به شخص مادر است. چرا که با تولد نوزادش، تاجی دروغین بر سرش گذاشته میشود تا او به دست خودش بسیاری از درها را به روی خویش ببندد، علایقش را به دست فراموشی بسپارد و بسیاری از حقوق مسلم «انسان معمولی» بودن را از خویش سلب کند.
اما من، به عنوان مادر دو فرشته کوچک، که نفسم به نفسشان بند است، با قدرت اعلام میکنم: مادر یک انسان معمولی است. نه قدیسه است و نه موجودی آسمانی. او هم میتواند مانند هر انسان دیگری روزهایی را تجربه کند که از بودن در کنار فرزندانش خسته شود. میتواند برای خودش چند روزی به تنهایی سفر کند و بچههایش را به مرجعی امن بسپارد. میتواند پیگیر استعدادها و علایق شغلیاش باشد.
بدون شک چنین مادری فرزندانی شادتر و با اعتماد بهنفستر تربیت خواهد کرد. فرزندانی که یاد میگیرند، مادرشان کنیزشان نیست و انجام مسئولیتهایشان به عهدهی خودشان است. فرزندانی که با الگوبرداری از مادر «معمولیشان» یاد گرفتهاند برای احساسات، علایق و استعدادهای خود ارزش قائل باشند.
مادران معمولی، هرگز با فداکاری افراطی، به فرزندانشان احساس گناه نمیدهند، کنترلگر نیستند و اجازه میدهند تا فرزندانشان آزادانهتر و رهاتر زندگی را تجربه کنند.
مادر بودن یک نقش است؛ درست مانند دختر بودن و همسر بودن. خیالتان راحت باشد که با پذیرفتن این نقش به موجودی ماورایی تبدیل نشدهاید. همچنان حسهای متفاوتی را تجربه میکنید که عشق به فرزند، تنها یکی از آنهاست.
با خودتان به عنوان انسانی عادی، مهربان و رئوف باشید و با جدیت، نیازی را که پشت هر یک از احساسات متناقضتان مخفی شده است، شناسایی کنید و به آن پاسخ بگویید. در این مسیر، کمک گرفتن از روانشناس بسیار میتواند برایتان راهگشا باشد.
مطمئن باشید اگر شما مادر سالمی باشید که خودش را به آرزوهایش رسانده و برای خودش دوستان پر و پا قرصی دارد، فرزندتان با خاطری آسوده و فارغ از دغدغههای یک فرد گنهکار، زندگی شادتر و سالمتری را برای خودش خواهد ساخت.
2 پاسخ
درود بر شما
کاملن درست فرمودید، نگاه جالب و جدیدی بود و البته تابوشکن. اینکه چهارچوب کهنهی عرف و سنتهای نادرست رو کنار بزنیم و تقدس مادر رو بشکنیم، آن هم فقط به خاطر بالاتر بردن جایگاه مادر. واقعن این تقدس به جز دردسر چیزی برای مادرها نداشته. (البته پدرها هم نوع دیگری از این تقدس را دارند اما چون به این مبحث مربوط نمیشه چیزی نمیگم. اگر بعدن دربارش مطلبی بنویسید ممنون میشم)
درسته که بسیاری از مادرها بابت از خودگذشتگیهاشون هیچ چشمداشتی ندارند و با جان و دل برای فرزندانشون زحمت میکشند. اما به نظرم این نباید برای ما عادت بشه یا توقعی ایجاد کنه. نباید عادی سازی کنیم. همهی اینها لطف هستند نه وظیفه و ما باید به ازای تکتکشون ذوقزده بشیم و بسیار هم قدردان مادرهامون باشیم.
یک نظر شخصی میخواستم اضافه کنم. دربارهی موهبتی که تمامی زنان دارند و صدالبته در مادرها خیلی قویتر است. توان پرورندگی.
خداوند بخش کوچکی از کارگاه آفرینشش را در بدن زنان قرار داده، جایی که از ناچیزترین چیزها یک انسان کامل پدید میآید. این تقدس نیست، قدرت است. قدرتی که اگر با آگاهی همراه شود میتواند دنیا را به جای بهتری تبدیل کند. امیدوارم که زنان و مادران به این تواناییشون بیشتر ایمان داشته باشند، باورهای پوسیده، تابوهای محدود کننده و تقدسهای دروغین را پس بزنند و با آزادساختن این انرژی سازنده، همهی ما رو به سمت فردایی بهتر رهبری کنند.
شاد و سلامت باشید.
سلام بر شما🌺 بسیار ممنونم از مهر و لطف شما🌷 نکتهی بسیار جالبی رو فرمودید👌 کاملاً با شما موافقم👌 سپاس🙏